وب سایت عاشورا

نویسندگان
آخرین نظرات

۸۰ مطلب با موضوع «بخش های اصلی :: شهدا. دفاع مقدس» ثبت شده است

افسران - جشن صعود


عاشق همت در جشن صعود ملی پوشان....
در حسرت شهادت

افسران - یاد شهدا. ..

در حسرت شهادت

افسران - همت و چه همتی! نه میخواست زخمی شود و نه اسیر...


جارو رو گرفته بود دستش و صبحگاه رو بعد از نماز صبح،خودش جارو میزد و میگفت:میخوام نا پاکی های درونم رو جارو کنم...
یاد شهید حاج ابراهیم همت بخیر...
من و تو هم گردنمان را کج میکنیم؟؟؟
آیا تکبرمان را برای لحظه ای میشکنیم؟؟؟

در حسرت شهادت

افسران - و شهدا چه زیبا تفسیر کردند جرات را...

همه دوست دارند که به بهشت بروند
اما کسی دوست ندارد بمیرد
بهشت رفتن جرات مردن می خواد...

و شهدا چه زیبا تفسیر کردند جرات را...

در حسرت شهادت

افسران - تیتر با شما ؟؟؟

در حسرت شهادت

افسران - دختر خط مقدم ...


زنی که وقتی توی عملیات والفجر یک در منطقه فکه دشمن بعثی لعین، منطقه را زیر آتش بمباران شیمیایی می‌گیرد ماسکش را از صورت بر می‌دارد و بر صورت مجروحی که در حال مداوایش است می‌گذارد تا شیمیایی‌شدن را به جان بخرد، اما جان انسان دیگری را نجات بدهد … حالا هم امروز خودش با عوارض دردناک « گاز خردل شیمیایی» دست و پنجه نرم می‌کند، اما هیچ ادعایی ندارد … می‌گوید: « از کسی هم انتظار ندارم. وظیفه ای بوده که انجام دادم» …
آنقدر خاطره برای گفتن دارد که اگر روزی بالاخره وزارت ارشاد از خواب گنجشکی‌اش بیدار شود و ناگفته‌های او را به دست چاپ بسپارد، بسیاری از زوایای پنهان جنگ برای من و تو که آن روزها را یا ندیده‌ایم یا اگر دیده‌ایم، کمتر به خاطر داریم؛ آشکار شود …

به یقین زنی که هم امدادگر بوده، هم تک‌تیرانداز و هم آرپی‌چی‌زن و روزگاری را در کنار شهیدی بزرگوار چون شهید حاج محمد ابراهیم همت برای دفاع از این دین و سرزمینش جنگیده، خیلی چیزها برای گفتن دارد؛ اما نمی‌دانم چرا وزارت ارشاد بعد از این همه مصاحبه‌ای که با او کرده‌اند، باز هم در چاپ خاطراتش تعلل می‌ورزند …
نمی‌دانم من جای او بودم، چه می‌کردم؟ … فقط می‌دانم او خیلی بزرگ است، بزرگ‌تر اینکه بتوانم درکش کنم. از او برایت گفتن این بار، او که شهید زنده دیگری است در میان‌مان … بنشین و فکر کن. خودت را برای لحظه‌ای بگذار جای او؛ جای او؛ جای آمنه وهاب زاده … ببین اگر تو، او بودی؛ با شرایطی که دارد، چه می‌کردی؟ …

در حسرت شهادت

افسران - هر چند روی این تخت چشم انتظار مانده است اما برای رفتن او بی قرار مانده است

هر چند روی این تخت
چشم انتظار مانده است
اما برای رفتن
او بی قرار مانده است
هر روز در گلویش
آواز رود جاریست
حتی هوای خانه
با نام او بهاری ست
هر روز می نویسد
مشق شهادتش را
باید که پاس داریم
ای دوست حرمتش را
(عبد الحسین رحمتی)


در حسرت شهادت

افسران - جدایی پدر از پسر


جایزه گلدن گلوب می دهد ،" نــــادر" مدونا به
بمب مغناطیسی! " مصطـفـــی " اوباما به
عجب روزگاری این روزها همه هدیه می دهند...

فرقش بین ( این ) و ( آن ) است :فقط و فرق بین این و آن "راهشان" است!

حالا تو تصمیم بگیر:

" جدایی پســــر از پـــدر " هنر می خواهد یا! جدایی نادر از سیمین" "

در حسرت شهادت

افسران - بچه ها مواظب باشید


بچه ها اگر شهر سقوط کرد آنرا دوباره فتح می کنیم ،مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند .
شهید محمد جهان آرا

در حسرت شهادت

افسران - می خواهم در آینده شهید شوم

در حسرت شهادت