وب سایت عاشورا

نویسندگان
آخرین نظرات

افسران - دختر خط مقدم ...


زنی که وقتی توی عملیات والفجر یک در منطقه فکه دشمن بعثی لعین، منطقه را زیر آتش بمباران شیمیایی می‌گیرد ماسکش را از صورت بر می‌دارد و بر صورت مجروحی که در حال مداوایش است می‌گذارد تا شیمیایی‌شدن را به جان بخرد، اما جان انسان دیگری را نجات بدهد … حالا هم امروز خودش با عوارض دردناک « گاز خردل شیمیایی» دست و پنجه نرم می‌کند، اما هیچ ادعایی ندارد … می‌گوید: « از کسی هم انتظار ندارم. وظیفه ای بوده که انجام دادم» …
آنقدر خاطره برای گفتن دارد که اگر روزی بالاخره وزارت ارشاد از خواب گنجشکی‌اش بیدار شود و ناگفته‌های او را به دست چاپ بسپارد، بسیاری از زوایای پنهان جنگ برای من و تو که آن روزها را یا ندیده‌ایم یا اگر دیده‌ایم، کمتر به خاطر داریم؛ آشکار شود …

به یقین زنی که هم امدادگر بوده، هم تک‌تیرانداز و هم آرپی‌چی‌زن و روزگاری را در کنار شهیدی بزرگوار چون شهید حاج محمد ابراهیم همت برای دفاع از این دین و سرزمینش جنگیده، خیلی چیزها برای گفتن دارد؛ اما نمی‌دانم چرا وزارت ارشاد بعد از این همه مصاحبه‌ای که با او کرده‌اند، باز هم در چاپ خاطراتش تعلل می‌ورزند …
نمی‌دانم من جای او بودم، چه می‌کردم؟ … فقط می‌دانم او خیلی بزرگ است، بزرگ‌تر اینکه بتوانم درکش کنم. از او برایت گفتن این بار، او که شهید زنده دیگری است در میان‌مان … بنشین و فکر کن. خودت را برای لحظه‌ای بگذار جای او؛ جای او؛ جای آمنه وهاب زاده … ببین اگر تو، او بودی؛ با شرایطی که دارد، چه می‌کردی؟ …

در حسرت شهادت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">