گاه پرندگان آنقدر سرگرم دانه چیدن می شوند که پرواز را فراموش و آسمان را از یاد می برند
پرتاب سنگ کودکی بازیگوش می تواند یادآور پرواز باشد .
پرواز و آسمان را بخاطر بسپار ...
گاه پرندگان آنقدر سرگرم دانه چیدن می شوند که پرواز را فراموش و آسمان را از یاد می برند
پرتاب سنگ کودکی بازیگوش می تواند یادآور پرواز باشد .
پرواز و آسمان را بخاطر بسپار ...
زیبا ترین نظری که در مورد حجاب شنیدم این بود
حجاب برای کرامت زن است و اگر چادر باشد ولی کرامت نباشد این پوشش ارزش ندارد
رمضان در سنگرها
حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر محمدی، نماینده ولی فقیه در لشکر 42 قدر اراک، از خاطرات ماه رمضان در جبهه می گوید: ربنای لحظه های افطار، از پایان یک روز روزه داری خبر می داد؛ ربنایی یک تمام وجود رزمندگان مملو از حقانیت آن بود. بچه ها با اشتیاق فراوان برای نماز مغرب و عشا وضو می گرفتند، ماشین توزیع غذا به همه چادرها سر می زد و افطاری را توزیع می کرد. سادگی و صمیمیت در سفره افطارمان موج می زد و ما خوش حال از اینکه خدا توفیق روزه گرفتن را به ما هدیه داده بود. سر سفره می نشستیم و بعد از خواندن دعا، با نان و خرما افطار می کردیم .دعای توسل و زیارت عاشورا هم در این روزها حال و هوای دیگری داشت.
«السلام علیک یا ابا عبدالله» زیارت عاشورا و «یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله» دعای توسل، به سفره افطار و سحر ما معنویتی می بخشید که غیر قابل توصیف است و همین توشه معنوی و غفلت زدایی ها، رزمندگان را از دیگران ممتاز می کرد.
نمی توانم حال و هوای این لحظه ها را برای شما بیان کنم. در لشکر 28 سنندج بودم و قرار بود بعد از یک هفته به خانه برگردیم، اما جاذبه این ماه، مرا در کردستان ماندگار کرد. ماه رمضان، بهترین وزیباترین خاطرات را برای ما در سنگرها آفرید.
برکت دعا درکنار سنگرها، نماز روی زمین خاکی، سحری خوردن کنار آرپی جی و مسلسل، وضو گرفتن با آب سرد، قنوت در دل شب، قیام رو به روی آسمان بی هیچ حجابی که تو را از دیدن محروم کند، گریه بسیجی های عاشق در رکوع و... همه چیز را برای مهمانی خدا آماده کرده بود.
در کتاب چار فصل زندگی
صفحه ها پشت سر هم می روند
هر یک از این صفحه ها یک لحظه اند
لحظه ها با شادی و غم می روند
آفتاب و ماه یک خط در میان
گاه پیدا گاه پنهان می شوند
شادی و غم نیز هر یک لحظه ای
بر سر این سفره مهمان می شوند
گاه اوج خنده ی ما گریه است
گاه اوج گریه ی ما خنده است
گریه دل را آبیاری می کند
خنده یعنی این که دل ها زنده است
زندگی ترکیب شادی با غم است
دوست می دارم من این پیوند را
گرچه می گویند :شادی بهتر است
دوست دارم گریه با لبخند را
قیصر امین پور
این صحنه از جبهه را ندیده اند، آنان که پشت سر جنگ، صفحه می گذارند… تازه! این تصویر این دنیایی شان است. بهشت برین، خانم فاطمه زهرا (س) هم اضافه می شود به این جمع… اینها همه «محسن» های فاطمه اند؛ پیدا کردم نام شان را!
آسمان دلم که ابری میشود؛ بالاتر از جو قلبم ... آذرخش های امید و نگرانی چشم هایم را خیره میکنند ...
قلبم، دستهایش را میگشاید تا کمی از باران عشق درونش را نوازش کند، بتپد.
چشم هایم که بارانی میشوند، زمین خشک ذهنم را آبیاری میکنند و فکرهایم شخم میزند ... زمین بیحاصل ذهنم به زیر کشت باور او می رود ... باوری با ثمره نور ...
دیدگانم افق های بینابین دل و ذهنم هستند ...
خداوندا سپاس ...
,گوشها را گرفتند و گفتند
"ما توفیق شنیدن حرف هایش را نداریم...!"
گویا هنوز می بینم
حسین دارد موعظه می کند کوفیان را ,، ﻣﺎ ﺭﺍ ...
ای سـید ســــبزپوش من یامولا
ای مرد علم به دوش من یا مولا
برگرد که بر بــــــهار میخندند
یک عــــده به انتظار ما میخندند
بـاز هـوای سحرم آرزوست / خلوت و مـژگان تـرم آرزوست
شکوه ی غربت نبرم این زمـان / دست تو و روی تو ام آرزوست . . .