الگوی یک زن خوب برای بیشتر دخترها، زنی فداکار و مظلوم است که تا پای جان از همسرش حمایت کند. این الگو البته الگوی نادرستی نیست اما وقتی در آن افراط شود و شکل مطلق به خود بگیرد، باعث می شود شما خودتان را نادیده بگیرید تا طرف مقابل را خوشبخت کنید. بی آنکه خودتان احساس خوشبختی داشته باشید.
ممکن است خودتان گمان کنید عشق است و فرد مقابلتان هم باور داشته باشد که این احساس مقدس، تنها دلیلی است که شما را به هم نزدیک کرده است. اما اشتباه میکنید. «حس ترحم»، چهره عشق را به خود گرفته و شما را به رابطهای وارد کرده که هیچگاه به آرامش نمیرسد.
گمان میکنید فرشته نجات هستید و میتوانید یکتنه، تمام مشکلاتی که زمین و زمان به وجود آوردهاند را از میان بردارید و تنها با یک «احساس گناه» به انتظار خوشبختی فردی نشستهاید که شادی و خوشبختی را به زندگی شما نمیآورد. ازدواج به پشتوانه این احساس، اتفاق عجیبی نیست. بسیاری از ما دوست داریم دایه عزیزتر از مادر باشیم و به جای ساختن یک زندگی برابر و سرشار از آرامش، ناجی فرد دیگری شویم. ناجیای که هرگز نمیتواند چیزی را تغییر دهد اما به امید اینکه فردا روز دیگری باشد، پایش را از یک رابطه نابرابر بیرون نمیکشد.
این تست مخصوص شماست؟
عشق و ترحم… فاصله این دو خیلی نزدیک است. در ذهن خیلی از دختران، عشق به معنی دلسوزی و نجات دهندگی و حمایت تا پای جان از کسی است که شاید شایستگی این حمایت را نداشته باشد.
آیا تا به حال، تنها به این دلیل که به احساسات کسی لطمه نزنید، به ازدواج با او فکر کردهاید؟
آیا در رابطهای هستید که بیشتر از آنکه دوست بدارید، دوست داشته میشوید؛ اما به خاطر صدمه نزدن به نامزدتان نمیخواهید ارتباطتان را قطع کنید؟
آیا تا بهحال به خاطر نجات دادن کسی از مشکلاتش یا تغییر دادن مسیر زندگیاش، به ازدواج با او فکر کردهاید؟
اگر پاسخ شما به این سۆالها مثبت است، بهتر است به این تست پاسخ دهید. ممکن است شما درگیر احساس گناهی باشید که میتواند زندگیتان را به باد دهد.
حالا نگاهی به پاسخهای خود بیندارید. طبیعی است که جواب شما هم مثل بیشتر آدمهای احساساتی، به یکی، دو سۆال مثبت باشد اما مراقب باشید. اگر به بیشتر از ۴ سۆال جواب «بله» دادهاید، احتمالا احساس گناه در زندگی احساسی شما حکمرانی میکند و نمیگذارد که عشق به زندگیتان وارد شود. حالا وقت آن است که یکبار دیگر جملات را بخوانید. شاید تاکنون، خودتان هم نمیدانستهاید که به چه دلیل در یک رابطه ماندهاید و ارتباط شما با اطرافیانتان، براساس چه اصولی پیش میرود.
چند نصیحت دوستانه
گاهی انگیزه فرد برای ازدواج، نجات دادن شخص مقابل از تنهایی، فشارهای زندگی، مشکلهای اقتصادی و اجتماعی و دلیلهای دیگر است. برای نمونه، دختری که به پسری وابستگی شدید دارد، مسوولیت زندگی او از جمله کار، مسکن و مسائل مادی را میپذیرد. چنین انگیزههایی بعد از مدتی کوتاه، رو به خاموشی میرود و در نهایت، زندگی مشترک را با بحران مواجه میسازد.
یادتان نرود شما مسئول مشکلات دیگران نیستید. شما آنها را به وجود نیاوردهاید و اگر عوامل دیگر مهیا نباشد، نمیتوانید آنها را از بین ببرید. شما ازدواج می کنید تا خوشبخت باشید و از زندگی تان لذت ببرید. ازدواج می کنید تا بخشی از نیازهای دیگری را برطرف کنید و در مقابل بخشی از نیازهای شما برآورده شود. اگر قرار باشد وارد رابطه ای شوید که بخش زیادی از بار آن به دوش شما است و فقط شما مسئول خوشبخت کردن طرف مقابل باشید، نیازهای خودتان برآورده نشده باقی می ماند و در مواجهه با مشکلات هیچ دستی نیست که به شما کمک برساند.
ممکن است نامزد شما، از افسردگی یا مشکل روانی دیگری رنج ببرد. اگر میبینید که خودش در برطرف کردن مشکلاتی که دارد یا کنار آمدن با آنها ناتوان است، از او بخواهید که از یک متخصص کمک بگیرد. شما نه متخصص هستید و نه قرار است از ازدواج تان درمانگاه بسازید.
درست است که بعد از ازدواج، شما هم در شادیها و هم در مشکلات، همراه فرد مقابلتان خواهید بود؛ اما همراهی در مشکلات نباید دلیل اصلی شما برای ادامه دادن این رابطه باشد.
زندگی با فردی که از عهده حل مشکلاتش برنمیآید و برای ایستادن، به یک تکیهگاه احتیاج دارد، خیلی زود شما را خسته و دلزده میکند. بعد از مدت کوتاهی، شما تبدیل به فردی خواهید شد که هیچ وقت، انرژیای برای خودش ندارد و هرچه در وجودش هست را برای دیگران خرج میکند.
ویژگیهای فرد مقابل و دلایلتان برای ازدواج را بنویسید. حالا یکبار دیگر نوشتههایتان را مرور کنید. آیا واقعا پای عشق در میان است؟
اگر نامزد شما میگوید بدون شما نمیتواند زندگیاش را ادامه دهد، شما مقصر نیستید. کسی که درگیر یک احساس طبیعی و سالم است، به ارتباط عاطفی تنها به عنوان یکی از جنبههای زندگی نگاه میکند و در صورت از دست دادن این رابطه، دلایل دیگری را برای ادامه و بازسازی زندگیاش دست و پا میکند.
شکست عاطفی برای همه آدمها دشوار است اما یک فرد سالم میتواند ناراحتیها و دلتنگیهایش را مدیریت کند و بعد از مدتی عزاداری برای این رابطه از دست رفته، توان ساختن یک زندگی موفق و شاد را پیدا میکند.
فردی که به این شکل به شما ابراز علاقه میکند، عاشق شما نشدهاست، بلکه برای پرکردن خلاهای احساسیاش، تا این حد به شما احساس وابستگی و نیاز میکند. فردی که احساس خلاء روانی میکند، حتی با وجود یک فرشته نجات هم نمیتواند از این احساس نجات پیدا کند. احتمالا این شخص همیشه دلیلی برای ناراحتی و ناامیدی دارد و با حل یک مشکل، دلیل دیگری برای ابراز حس ناتوانیاش پیدا میکند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.