وب سایت عاشورا

نویسندگان
آخرین نظرات
دیروز در حرم امام بیشتر برای مظلومیت امام گریستم تا برای مظلومیت شهدا. امام یک راه است عاشق می طلبد و مشتاق،پای برهنه می طلبد و تشنه راه، او ما را می خواند تا در راه  استوارش همگام شویم  و گم نشویم ، او ما را می گوید که فرزندان از خدا بخواهید که شما را توفیق بدهد، توفیق شهادت بدهد، توفیق عزت بدهد. شهادت عزت شماست.
 حضرت امام نه تنها شهادت را ضربه و شکست نمی دانستند بلکه آن را سبب قوت گرفتن اسلام  و انقلاب می دانستند؛" ملت ما عاشق شهادت بود، با عشق به شهادت پیش رفت این نهضت ".امسال که دعوت نامه زیارت امام در همه شهرستانها و شهرها و روستاهای ایران توزیع شد 96 برگه دعوت نامه هم به مرزهای ایران و حتی به درون خاک عراق رفت تا برخی از یاران دیرین امام را فرصت زیارتی پیش آید در دعوت نامه شهدا نوشته شده بود؛ "برماست که با اعتراف به عجز خویش ، از رزمندگان عزیزی که با شهادت طلبی ها و رشادتهایشان از میهن اسلامی خود دفاع نموده ، و با خون پاک خود چراغهایی فرا راه آزادی تمام ملتهای دربند برافروختند ، قدردانی نماییم." شهدا گفتند آقا جان ما باید از  راه درستی که بر ما روشن نمودی  تقدیرکنیم و بگذار بیائیم به پابوسی ضریحتان. شهدا هنوز در میانه راه بودند که برنامه های دیدارشان با امام عزیزشان دستخوش تغییر شد. امام از آنها دعوت کرده بود که در موعد انتظارش در نیمه  خرداد لحظات خوشی با هم داشته باشند. دست یدالهی حضرت امام مثل همیشه از دور بر گنبد حرم پیدا بود که برای فرزندان شهیدش مانند همیشه سلام می گوید و این جمله زیبایش بر لب فرزندان بسیجی اش روان است که؛کجائید ای شهیدان خدایی.... هنگام ورود شهدا به حرم این جمله حضرت امام طنین انداز می شود : شما گواهان صادق و یادگاران عزمها و اراده های استوار و آهنین ، نمونه ترین بندگان مخلص حقید، که  مراتب انقیاد و تعبد خویش را به پیشگاه اقدس حق تعالی، با نثار خون و جان به اثبات رسانیدند. شهدا از این استقبال گرم و و مهممانان انبوه از سراسر کشورفهمیدند که حتما امشب خبرهایی هست . تا صبح با امام مان می مانیم و دق دل 28 ساله غربت را خالی می کنیم. اما هنوز چند ساعتی از حضور گرمشان نگذشته بود . هنوز ضیافت امام با مهمانان خوبش به پایان نرسیده بود . همراهان شهدا با سراسیمگی  به شهدا گفتند بچه موقع رفتن است بیایید تا برویم . اما آنها پنجه های سوخته شان را به ضریح امام گره زده بودند و جدا نمی شدند. هرچه می گفتند که بچه ها به خط شن هیچکدام به گوش نبودن آنها انتظار فرج را از نیمه خرداد می کشیدن. وقتی که زیاد اصرار کردند هر کدام از شهدا به دامن کسی پناه آورد یکی خودش را به بچه های گیلانی رسونده بود و او را به پاهای تاول زده اش که تا حرم امام را پیاده آمده است قسم می داد که کاری کند که امام بعد از 14 خرداد را نیز ببیند، یکی دیگر از شهدا به دامن مادرش پناه آورده و مانند کودکی اش از او می خواهد که مادر جان من را اینجا نگهدار فردا بهت می گویم من که چرا بدنم هنوز بعد از 28 سال تازه است. به زور دست شهدا را گرفته اند و از حرم بیرون می برند بچه های طلائیه چن تاشون نمیان بیرون. سربازها می روند که اونا را هل بدهند و بیاورند.جمعیت هم به شهدا گره خورده اند مسوولین را قسم میدهند که بگذار شهدا اینجا پیش ما و امام بمانند. هیچ کس به گوش نیست، امام مانند همیشه از جمعیت می خواهد که برای شهیدان عزاداری کنند" عزاداری کردن برای شهیدی که همه چیز را در راه اسلام داد، یک مسأله سیاسی است، یک مسأله ایست که  در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد؛ ما از این اجتماعات استفاده می کنیم". اما ما دست و دلمان نمی رود جز این که برای امام سینه بزنیم و اشک بریزیم زیرا راه امام همان راه شهدای عزیز ماست.
کاش می شد اینبار در ۱۴ خرداد شهدا را هم به جایگاه مسوولین می آوردند  تا چهره تابناک رهبری در پیروی از خط شهدا بیشتر آشکا شود. این بهار بگذشت و شاید فرصتی باشد که تریبونی هم به شهدا بدهند تا با حنجره گلگونشان راه تبعیت از ولایت را روشن کنند.انشاالله 
در حسرت شهادت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">