با این مقدمه قصد دارم این پرسش را مطرح کنم که آیا میتواند دوگانه «ارزش کارکردی» و «ارزش نمادین» را درباره «رأی» مطرح کرد؟ طبعا تفاوتهایی هست: میتوان گفت «رأی» کالا نیست، قابل خرید و فروش نیست، هرکس بیش از یک «رأی» نمیتواند داشته باشد، و قس علیهذا. اما در مقابل میتوان پاسخ داد که هر رأی، علاوه بر کارکردی که در تعیین سرنوشت یک انتخابات دارد، علاوه بر کارکردی که در تعیین یک «رییس جمهور» دارد، علاوه بر کارکردی که در حل مشکلات معیشتی و مادی مردم دارد، یک «ارزش نمادین» هم دارد. به عبارت روشنتر هر رأی یک (یا چند) «پیام» دارد. البته «ارزش نمادین» یک رأی در محیطهای مختلف داخلی و بین المللی ممکن است متفاوت باشد.
در شرایط کنونی که تکثر نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، برخی از رأی دهندگان را در فضای تردید و ابهام قرار داده است، شاید تأمل در «ارزش نمادین» رأی، بتواند راهگشا باشد. مخاطب این نوشته البته بیشتر جبهه اصولگرایان است. هم اکنون برخی در این جبهه، در ارزیابی و مقایسه ویژگیهای نامزدهای انتخاباتی و «وزن دهی» به آن ویژگیها جهت تصمیمگیری نهایی دچار مشکل هستند. این افراد در واقع صرفا به «ارزش کارکردی» رأی خود میاندیشند. مشکل این است که نامزدهای اصولگرا از منظر «کارکرد»هایی که میتوانند در مقام ریاست جمهوری داشته باشند، هرکدام نقاط قوت و ضعفی دارند و هیچ کدام برتری مطلق در تمام ویژگیها ندارند.
پیشنهاد نگارنده این است که در چنین شرایطی توجه به «ارزش نمادین» رأی، خصوصا در صحنه بین الملل، میتواند راهنمای خوبی برای انتخاب نهایی باشد. در واقع بهتر است بیاندیشیم که در شرایط کنونی «پیام» و «معنا»ی رأی ما در سطح بین الملل و در منطقه خاورمیانه چیست؟ اگر نگاهی به شرایط کنونی منطقه خاورمیانه و نیز روند مذاکرات هستهای بیاندازیم پاسخ به این پرسشها آسانتر میشود. در منطقه خاورمیانه، قدرتنمایی خیره کننده «حزب الله» لبنان در نبرد سرنوشت ساز «القصیر»، روند معادلات در سوریه را به نفع ایران دگرگون کرده است. اکنون عملا آمریکا ناگزیر شده است، همچون افغانستان و عراق، دست استمداد به سمت ایران دراز کند، و طبعا دربرابر کمک ایران ناچار خواهد بود امتیاز بدهد. از طرف دیگر، تظاهرات گسترده و سراسری در ترکیه، هر هدف و هویت و ریشهای که داشته باشد، عملا منجر به زوال قدرت اردوغان شده و موقعیت منطقهای ترکیه را به شدت تضعیف کرده است. عربستان به عنوان دیگر قدرت منطقه، با وضعیت وخیمِ پادشاهِ در حالِ احتضارِ خود، عملا در شرایط با ثباتی نیست. بحرانهای سیاسی و تشدید عملیات تروریستی درعراق، در غیاب نیروهای آمریکایی، بار دیگر نیاز این کشور به حمایت و کمک ایران را آشکار کرده است. اکنون همه بازیگران منطقهای و قدرتهای فرا منطقهای چشم به ایران دوختهاند. و در واقع چشم به انتخابات ایران دوختهاند. فرصت تاریخی بیسابقهای برای ظهور ایران به عنوان قطب بلامنازع قدرت منطقه فراهم آمده است. ما با «رأی» خود چه «پیامی» میخواهیم به این چشمهای خیره بدهیم؟
در مذاکرات هستهای نیز، گروه ۱+۵ عملا در مذاکرات آلمآتی ۲ در برابر پیشنهاد «گامهای متقابل» ایران، برای حل و فصل مسایل، از نظر منطق و استدلال، خلع سلاح شده است. نه اعتراضی به این پیشنهاد داشتند، نه تقاضای اصلاح آن را دادهاند. تنها و تنها «انتخابات» ایران است که پاسخ نهایی ۱+۵ را به تعویق انداخته است. آنها نمیخواستند برگ برنده «حل و فصل» مسائل هستهای در کارنامه اصولگرایان، به طور عام، و «سعید جلیلی» به طور خاص، ثبت شود. اگر چنین میشد، نامزدهای مطلوب آنها، در تبلیغات انتخاباتی کاملا دست خالی میماندند. البته این که میگوییم «نامزدهای مطلوب»، خدای ناکرده به این معنی نیست که این نامزدها وابسته به غرب هستند. حتی به این معنی نیست که غربیها واقعا علاقه ویژهای به آن اشخاص دارند. نگاهی به بخش سوم مستند «ایران و غرب» ساخته «بی بی سی» بیاندازید تا ببینید «جک استرا» و «یوشکا فیشر»، با چه ادبیات تحقیرآمیزی از روند مذاکرات هستهای در دولت قبل یاد میکنند. چگونه با ذکر خاطراتی مانند «التماس در مستراح برای ۲۰ سانتریفیوژ» پس از توافق پاریس، و یا «کوبیدن مشت روی میز» و «تهدید به ترک مذاکرات» در سعد آباد، حتی آبرو و حیثیت «طرف مطلوب» خود را هم حفظ نمیکنند. مسئله اصلی برای آنها تنها و تنها منافع خودشان است. آنها تنها دنبال نامزد و تیم مذاکره کنندهای هستند که بتوانند امتیاز بیشتری از آنها بگیرند. دنبال کسی هستند که در سطح بین الملل و در منطقه نماد «مقاومت» نباشد.
یک لحظه بیاندیشیم چرا از روز ثبت نام «دکتر سعید جلیلی» تا امروز شدیدترین حجم تبلیغات رسانههای آمریکایی و اروپایی و صهیونیستی علیه او بوده است؟ اگر واقعا عملکرد «جلیلی» موجب تضعیف ایران شده باشد، که طبعا آنها باید از نامزدی او خوشحال باشند! چه نیاز به این حجم عملیات تخریبی؟ با اغراق و عدد سازی میگویند این «مقاومت» صد میلیارد دلار هزینه برای کشور داشته است. اما نمیگویند که این «مقاومت» و سیاست «تهدید زدایی» موجب شد سایه جنگ، برای همیشه از سر کشور دور شود. جنگی که فقط یک موردش هزار میلیارد دلار خسارت بر دست ملت گذاشت.
برخی نامزدهای اصولگرا انسانهای محترم با سوابق ارزشمند در انقلاب، دفاع مقدس، و مدیریت اجرایی هستند. شاید در شرایط دیگری رأی به آنها میتوانست مطلوب باشد. اما سؤال این است که ما با «ارزش نمادین» رأی خود در این انتخابات چه میخواهیم بکنیم؟ «ارزش نمادین» رأی ما به برخی از نامزدها در صحنه بین المللی برای ایران «منفی» است. پیام رأی به آنها در دنیای بیرون «ضعف» و «سستی» تفسیر خواهد شد. چون پیشاپیش از ضرورت «کوتاه آمدن» سخن گفتهاند. «ارزش نمادین» رأی به برخی نامزدهای دیگر هم تقریبا معادل صفر است. زیرا این افراد در صحنه بین الملل اصلا مطرح نیستند که رأی به آنها معنی خاصی داشته باشد. با رأی دادن به آنها، گو این که «ارزش نمادین» رأی خود را به چاه انداختهایم. این در حالی است که «ارزش نمادین» رأی ما میتواند عامل «تمایز» ما در منطقه و جهان بشود. میتواند نشانهای از «سرمایه فرهنگی» و «اجتماعی» ما باشد. میتواند پیام «قدرت» را به چشمهای خیرهی دوستان و دشمنان منتقل کند. میتواند «موقعیت بینالمللی» ما را تقویت کند و متضمن تثبیت جایگاه ایران به عنوان قدرت بلامنازع منطقه باشد. «ارزش نمادین» رأی ما میتواند موجب حل و فصل پروندهی هستهای، از موضعی قدرتمندانه باشد. میتواند زمینهساز شکوفایی و برکت و پیشرفت روز افزون ایران باشد. همانگونه که حق تعالی فرمود «ولو أن أهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والأرض». «ارزش نمادین» رأی خود را تباه نکنیم. با اطمینان به «دکتر سعید جلیلی» رأی دهیم.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.