چند وقت پیش بود که در قسمت نظرات ، عزیزی نوشته بود میخواد بره مشهد ...
دلم تنگ روزهایی شد که ...
در جواب نوشتم خوشبحالتون، عرض ارادت ما رو به آقا برسونید ...
دل من گم شد اگر پیدا شد
بسپارید امانات رضا
و اگر از طپش افتاد دلم
ببریدش به ملاقات رضا
از خدا خواسته ام بگذارد
که غلامش بشوم
همه گفتند محال است ولی
دل خوشم من به محالات رضا(ع)...
دوباره کودک شده دلـــــم ...
همچون کودکی که
دلش بند و کارش گیـرهمان یک عروسک در ویترین است ؛
پا می کوبد دلـــم ، تـــو را می خـــواهـد...!!
مــــن دلــــم حــــرم می خــــواهــــد...