گناه من نیست
من، نمیشناسمت. باور کن! بهانه نیست. حرف، حرف دل است. شاید از دلی غافل. گاهی، آن هم به بهانهای، نامت را شنیدهام. سوسو زنان به هر سو، چشم دوختم تا نوری از وجودت را دریابم، تا چشمانم بیدار شود. میگویند: شجاعت، شرمنده شمایل شما بوده. مروت، درمانده مردانگیهاتان و «خوبیها» وامدار خوبیهاتان. کجا رفتهاید؟! خوبان خدادوست کجا رفتهاید؟! غریبان شهر!
گناه من نیست
که آن روزها، روزیام نبود، که روزها را با شما باشم و شبها را با شما روز کنم. میگویند: روزها و شبها فرازها را «صابر» بودید و نشیبها را «شاکر». میگویند: زمزمه دعایتان با نغمه قرآن و توسل آمیخته بود و سنگرهاتان پر بود از بوی باران، بوی سبزه.
گناه من نیست
من تاکنون به لالهزار لالههای عاشق نرفتهام. آری! من، تاکنون شهر حماسه و ایثار را ندیدهام. میگویند: رنگ خاکش چون دشت شقایقهاست. راست میگویم، من هنوز جبهه را ندیدهام. من، سرزمینهای هجران کشیده را نمیشناسم
یک شهید پیدا کردیم سه راه شهادت ... هیچی همراهش نبود،نه پلاک ،نه کارت شناسایی،فقط یک قمقمه همراهش بود...پرآب...روی قمقه چیزی نوشته بود قمقمه رو شستیم تا تونستیم بخونیم..نوشته بود
فدای لب عطشانت یا حسین...
با سلام خدمت دوستان عزیز به وبلاگ من خوش آمدید
امید وارم خوشتون بیاد نظر یادتون نره
یاعلی
به نام تو که آفریننده جهان هستی
به نام تو که مرا از نیستی به هستی آوردی
به نام تو که هرگز قلبم را نرنجاندی
به نام تو که نعمتهای بیشمارت را به من دادی.
به نام تو که تمام موجودات زنده و غیر زنده فریاد میزنند بودنت را
خدایا کمکم کن تا دوست داشته باشم آنچه را که تو دوست میداری
خدایاکمکم کن تا واقعیتهای زندگی را درک کنم.
خدایا کمکم کن تا بر نفس خویش غلبه کنم.
خدایا کمک کن تا بر توانایی عقلی و جسمی خود بیفزایم.
خدایا کمک کن تا مظلوم و ظالم را بشناسم.
خدایا کمکم کن تا با مظلوم مهربان باشم همچون گل
در برابر ظالم بایستم مانند خصمی خوفناک
و شهید از تو شرمنده ام که گذشتی و من نگذشتم!!!!
رک و راست بگم، نتونستم بگذرم!!!
شرمنده از تو ای پدر شهید که تمام آرزوهایت را بوسیدی و گذشتی و من نگذشتم!!
و باز نتونستم بگذرم!!!
شرمنده از تو ای مادر شهید که تمام هستیت را به خاک سپردی و گذشتی و من نگذشتم!!