شهدا دعا داشتند ، ادعا نداشتند
نیایش داشتند ، نمایش نداشتند
حیا داشتند ، ریا نداشتند
رسم داشتند ، اسم نداشتند
و ما تا ابد به آنها که قمقمه ها را دفن کردند تا هوس آب نکنند مدیونیم...
شهدا دعا داشتند ، ادعا نداشتند
نیایش داشتند ، نمایش نداشتند
حیا داشتند ، ریا نداشتند
رسم داشتند ، اسم نداشتند
و ما تا ابد به آنها که قمقمه ها را دفن کردند تا هوس آب نکنند مدیونیم...
حجاب برتر که شما اشاره کردید – که مراد همین چادر ایرانى خود ماست – حقیقتا حجاب برتر است؛ هیچ تردیدى در این نباید داشت. البته من هیچ وقت نگفتم که چادر را در جایى اجبارى کنند؛ اما همیشه گفتهام که چادر یک حجاب ایرانى است و زن ایرانى این را انتخاب کرده و خوب حجابى هم هست و مىتواند کاملا حفاظ و حجاب داشته باشد. بههرحال اگر حجاب را حفظ کنند، باز هم خلاف شرعى انجام ندادهاند؛ منتها چیز بهترى را از دست دادهاند.
اما اینکه شما مىگویید «ما چگونه برخورد کنیم؟» ببینید؛ شما با تبلیغات کار کنید. یعنى همان حربهاى را که افراد مورد نظر شما براى سست کردن اعتقاد به حجاب به کار مىبرند، شما هم به کار ببرید. یعنى شما دربارهى حجاب بنشینید واقعا تحقیق کنید، فکر کنید، از لحاظ دینى هم مثلا دربارهاش بحث کنید، یا از بحثهایى که شده استفاده کنید. از لحاظ اجتماعى هم روى همین مسألهى کیفیت حجاب تکیه کنید؛ به ترویج دیدگاه خودتان بپردازید؛ آن چیزى که به نظرتان درست است، آن را بگویید؛ این دغدغه را هم که اینها مىآیند تمایل به حجاب را در دل مردم از بین مىبرند، نداشته باشید؛ حجاب از بین نمىرود. البته اگر قدرتى مثل قدرت رضاخانى بالاى سرش باشد، یا آن طور که شنیدم در بعضى از کشورها مثل تونس کسى حق ندارد در خیابان با حجاب باشد و اصلا حقوق بشر هم در اینجا دیگر مطرح نیست که چرا مردم را مجبور کردید بىحجاب باشند – کسانى که مسؤول این چیزها هستند، همینطور تماشا مىکنند و حرفى هم نمىزنند! – بالاخره همان کشف حجاب دوران رضاخانى پیش مىآید؛ اما به مجرد آنکه این زور برداشته شود، مردم به سمت حجاب برمىگردند.
حجاب، ارزشى است منطبق با طبیعت انسان. برهنگى و حرکت به سمت اختلاط هرچه بیشتر دو جنس با یکدیگر و افشاء شدن اینها در مقابل یکدیگر، یک حرکت خلاف طبیعى و خلاف خواست انسانى است. شرع مقدس اسلام هم براى این حدودى را معین و مشخص کرده و کسانى که معتقد و مؤمن هستند، نمىشود که اینطورى با حجاب برخورد کنند. البته ممکن است کسانى بىخبر و بىاطلاع باشند؛ بایستى اینها را با حجاب آشنا کرد. من در همین سالهاى اول انقلاب بهوضوح دریافتم که بعضى از زنانى که محجب هستند و خیلى قدر حجاب را نمىدانند، اینها اصلا از حکم حجاب و فلسفهى حجاب و فواید حجاب اطلاعى ندارند؛ یعنى با اینها کمتر صحبت شده است. البته بعضیها چیزهایى نوشتند؛ سفارش کردیم، کارهایى کردند. الان هم به نظر من همینطور است؛
در محیط دانشگاه خودتان، در نشریات خودتان، با نشریات زن – که الان در ایران چند نشریهى مربوط به زنان وجود دارد – با دیگر نشریات رایج صحبت کنید، چیزهایى بنویسید، پخش کنید، در جامعه فکر را بپراکنید؛ منتها با استدلال، با منطق. بهترین راه تأمین حجاب هم همین است که با منطق برخورد شود. البته اگر چیزى جزو مقررات شد و کسى برخلاف آن مقررات رفتار کرد، ممکن است قوانینى وجود داشته باشد که دولت برخورد کند؛ که لابد هم مىکند. درعینحال آن چیزى که در اساس لازم است و مهمتر از همه است، این است که شما ذهن این دختر جوان، یا این زن جوان را – که عمده هم خانمهاى جوان هستند – با اهمیت حجاب آشنا کنید؛ یعنى به او تفهیم کنید که حجاب از لحاظ شرعى و از لحاظ منطقى این است. در ذهن او، استدلال صحیح را در مورد رعایت حجاب راسخ کنید. امیدواریم که انشاءالله روزبهروز بهتر شود. البته یکى از عواملى هم که در این زمینه تأثیرات منفى دارد، برخى از این فیلمهایى است که بعضى از زندگیهاى غربى را در دسترس همه مىگذارد. اینها در سست کردن ذهنیت مردم نسبت به مسألهى حجاب بىتأثیر نیست. البته نسبت به پخش این فیلمها هم باید تذکراتى داده شود. بیانات رهبر معظم انقلاب در جلسهى پرسش و پاسخ با مدیران مسؤول و سردبیران نشریات دانشجویى ۱۳۷۷/۱۲/۰۴
از مسئولین بگذریم ما به قول معروف اهالی رسانه ولایت مدار چقدر در تبلیغ حجاب به روش مناسب و اسلامی عمل کرده ایم .چقدر تبلیغ کردن ما دختران چادری را با منطق حجاب آشنا کرده و چقدر تبلیغات ما دختران ما را از دین زده کرده است؟ کاش امثال من که این همه داعیه ولایت مداری داریم کمی به سخنان آقا عمل می کردیم به جای اینکه مدام نقل کنیم.
بد نیست اول یک سوزن به خودمان بزنیم بعد یک جوالدوز به دیگران!
شادی روح امام و شهدا صلوات
گناه من نیست
من، نمیشناسمت. باور کن! بهانه نیست. حرف، حرف دل است. شاید از دلی غافل. گاهی، آن هم به بهانهای، نامت را شنیدهام. سوسو زنان به هر سو، چشم دوختم تا نوری از وجودت را دریابم، تا چشمانم بیدار شود. میگویند: شجاعت، شرمنده شمایل شما بوده. مروت، درمانده مردانگیهاتان و «خوبیها» وامدار خوبیهاتان. کجا رفتهاید؟! خوبان خدادوست کجا رفتهاید؟! غریبان شهر!
گناه من نیست
که آن روزها، روزیام نبود، که روزها را با شما باشم و شبها را با شما روز کنم. میگویند: روزها و شبها فرازها را «صابر» بودید و نشیبها را «شاکر». میگویند: زمزمه دعایتان با نغمه قرآن و توسل آمیخته بود و سنگرهاتان پر بود از بوی باران، بوی سبزه.
گناه من نیست
من تاکنون به لالهزار لالههای عاشق نرفتهام. آری! من، تاکنون شهر حماسه و ایثار را ندیدهام. میگویند: رنگ خاکش چون دشت شقایقهاست. راست میگویم، من هنوز جبهه را ندیدهام. من، سرزمینهای هجران کشیده را نمیشناسم
یک شهید پیدا کردیم سه راه شهادت ... هیچی همراهش نبود،نه پلاک ،نه کارت شناسایی،فقط یک قمقمه همراهش بود...پرآب...روی قمقه چیزی نوشته بود قمقمه رو شستیم تا تونستیم بخونیم..نوشته بود
فدای لب عطشانت یا حسین...
با سلام خدمت دوستان عزیز به وبلاگ من خوش آمدید
امید وارم خوشتون بیاد نظر یادتون نره
یاعلی