تا دست راستش را جلوتر برد تازه یادش افتاد ...بغضش گرفت و اشکش جاری شد ...لبخند حضرت عشق را میدید و زیر لب میگفت:رحم الله عمـــی العبـــــاس!
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.